کوثریه



هوالجمیل

میراث کل هستی

در مدح و منقبت و رثای حضرت امام حسن عسکری (ع)

از سوز زهر دشمن ، آتش گرفته جانم

گوئی نشسته صدها ، نِشتر به استخوانم

می سوزم از لهیب سوزان سّم قاتل

گریان ولی به یادِ مقتول کوفیانم

جانم فدای او که ، لب تشنه سر جدا شد

در تاب و تب برای سقای تشنگانم

هوالجمیل

پنج راز  غیبی

با عرض تسلیت بمناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)

و  تبریک آغاز ولایتعهدی حضرت مهدی موعود (عج)

اگرچه در حصار دشمنان بود

ولی بر غیب عالم حکمران بود

امام عسکری قبل از شهادت

نموده بر ابوالادیان» وصیت

وصایایی که مثل پیشگوئی است

ولیکن در حقیقت غیبگوئی است

خبرهائی که شرح پنج راز است.

 

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب


هوالجمیل

خون نامه قیام

نذر امام سجاد (ع)

تقدیم به روح پرفتوح سردار شهید محمد مرآتی

تا شعله پر گرفت و شررگستری نمود

آن خاک سرخ را همه خاکستری نمود

سجاد و زینبین ، به همراه اهلبیت

گشتند اسیر و خصم جفاگستری نمود

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب


هوالجمیل

 

میراث کل هستی

در مدح و منقبت و رثای حضرت امام حسن عسکری (ع)

از سوز زهر دشمن ، آتش گرفته جانم

گوئی نشسته صدها ، نِشتر به استخوانم

می سوزم از لهیب سوزان سّم قاتل

گریان ولی به یادِ مقتول کوفیانم

جانم فدای او که ، لب تشنه سر جدا شد

در تاب و تب برای سقای تشنگانم

هوالجمیل

 

پنج راز  غیبی

با عرض تسلیت بمناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)

و  تبریک آغاز ولایتعهدی حضرت مهدی موعود (عج)

اگرچه در حصار دشمنان بود

ولی بر غیب عالم حکمران بود

امام عسکری قبل از شهادت

نموده بر ابوالادیان» وصیت

وصایایی که مثل پیشگوئی است

ولیکن در حقیقت غیبگوئی است

خبرهائی که شرح پنج راز است.

 

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب


هوالجمیل

الهه آبها

دل عالم برای او کباب است

ز داغش هسته هستی مُذاب است

به اذن حق تعالی ، تا قیامت

رباب از داغ اصغر ربِّ آب است

کلید

خدا را آیت عظماست اصغر

ولا را عروۀ الوثقاست اصغر

اگرچه کوچک است اما ز رفعت

کلید کل مشکلهاست اصغر

والسلام

محمد حسین صادقی (غلام) - زرقان فارس - 19/8/1398


هوالجمیل

ابوطالب و فاطمه بنت اسد

 

در مدح منقبت اولین حامیان پیامبر اعظم

حضرت ابوطالب علیه السلام و جناب فاطمه بنت اسد سلام الله علیها

سلام بر تو و عهد و وفا و ایثارت

سلام بر تو و عشق و ولا و پندارت

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب


شعر و شاعری

در وجودم شاعری زندانی است
هست آن شاعر چراغ راه من
در دلم آن شاعر شوریده حال
بوده عمری در پی من دربدر
در دلم آوازها دارد هنوز
گرچه من حبسش نمودم چون اسیر
مثل دِعبِل  یا فَرَزدَق یا کُمِیت
شاعری بی ادعا و بی‌مقام
من اسیر آن غلام شاعرم
هرچه می‌گویم زبانِ حال اوست
این تخلص گرچه امضای من است
هست دنیا پر ز شعر و قصه‌ها
گر که شعر و قصه و نقد و نظر
در زمانهای دگر هم ابتر است
گر تمام شاعران نسل ما
هیچ کمبودی نگردد آشکار
لیک هر شاعر به عصر خویشتن
گرچه در پیش اساتید سخن
لیک در حد توانم ، اینچنین
در دیار حافظ و سعدی ، اگر
حق آن آموزگاران سخن
شعر من ساده‌ست ، مانند خودم
شعر من کشف و شهودی ساده است
نیست حرف تازه‌ای در شعر من
چون زبانم بوده موزون ، لاجرم
گرچه از دوران درس و امتحان
گرچه بودم ساکن درگاه شعر
روح من در شعر جدیّت نداشت
گاه بودم سالها ، از شعر ، دور
گرچه من شاعر نبودم ، در صفات
با بیان ساده ، چون آب روان
شعر می‌گفتم برای خویشتن
الغرض ، با اینهمه توصیف و حال
گرچه می‌ماند به دنیا هر سرود
گرچه باشد شعرهایم پُر ز پند
گر بُود شعرم گناه و اشتباه
گر بُود در شعرهایم حرف نیک
خوب یا بد ، شعر من باشد همین
شعر من کاه است در کوه سخن
گرچه در عرفان نبودم هیچگاه
گرچه هستم در طریقت ، بی سَبَق
گرچه من هرگز نبودم در سلوک
عندلیب باغ مولا بوده‌ام
مثل نی در نینوای اهلبیت
در غم و در شادی اهل ولا
شعر من در روزگار داغ و درد
در دفاع از کشور و ناموس و دین
بوده‌ام در کربلاهای وطن
بوده شعرم وقف آئین دفاع
دَم به دَم با اشک و آه و شعر تر
در کنار امت بیدار عشق
شکر ایزد با سلاح شعر ناب
شاکرم از اینکه شاعر بوده‌ام
گر شده مقبول ارباب ادب
روح من در شعرهایم خفته است
ناسروده شعرهایم ، در عمل
برترین شعرم که نامد بر زبان
فی‌المثل ، با صبر و عشق و افتخار
عمرم از شُکر و رضا چون گلشن است

 

 

کز وجودش هستی‌ام نورانی است
چونکه می‌سوزد چو شمع انجمن
هست دائم در نوا و قیل و قال
آن شهید سبز مفقودالاثر
با شهیدان ، رازها دارد هنوز
بوده آن شاعر به روح من امیر
هست آن شاعر غلام اهلبیت
از تبار عشق ، با نام غلام
او نهان در باطن و من ظاهرم
هستی‌ام ، دار و ندارم مال اوست
ثروت دنیا و عقبای من است
نیست دنیا تشنۀ آثار ما
در زمان خویش نگذارد اثر
این هنر ناید به دنیا بهتر است
شعر گفتن را کنند از دَم رها
تا نماید خلقها را غصه‌دار
نور حق باید بریزد در سخن
شرمسارم من ز شعر خویشتن
دِین خود را من ادا کردم به دین
الکنی چون من ، نگوید شعر تر
کرده ضایع در دل هر انجمن
شوخ و افتاده‌ست ، مانند خودم
حرفهایم ، حرف هر آزاده است
تازه کردم لیک پیغام کهن
حرفهایم ، شعر می‌شد بیش و کم
بوده شعر و قصه در خونم ، روان
لیک هرگز طی نکردم راه شعر
گرچه با آن نیز ضدّیت نداشت
گاه بودم روز و شب در شعر و شور
بوده‌ام شاعر ولی در روح و ذات
بوده جاری حرف قلبم بر زبان
گرچه گاهی پخش می‌‌شد در وطن
بوده‌ام در شعر دنبال کمال
هرگزم مانا شدن در دل نبود
نیست خالی شاید از لغو و گزند
هستم از درگاه یزدان ، عذرخواه
هست از لطف خدای بی‌شریک
ای برادر ، حرف خوبش برگزین
شرم دارم زانکه گویم شعر من»
شعر من دارد به عرفان هم نگاه
دوست می‌دارم ولی مردان حق
در شریعت ، ساز روحم بوده کوک
نوحه ‌خوان آل زهرا بوده‌ام
نغمه سر دادم برای اهلبیت
بوده‌ام چون نی پر از شور و نوا
شد تولد در میادین نبرد
بوده شعر خاکی‌ام سنگرنشین
از رَجَزخوانهای جنگ تن به تن
بوده‌‌ام مداح مردان شجاع
گشتم از هجر شهیدان ، نوحه‌گر
گفته‌‌ام لبیک بر سردار عشق
پاسداری کرده‌ام از انقلاب
در زمان خود مؤثر بوده‌ام
بوده از الطاف بی پایان رَب
هستی‌ام سرشار از ناگفته است
بوده زیباتر ز هر شعر و غزل
بوده خدمت ، در عمل ، بر بندگان
صلح و سازش داده‌ام چندین هزار
هستی‌ام زیباترین شعر من است

 


هوالجمیل

یوسفستان خدا

چونکه آن زیبا» بُود معمار دل
دل همیشه در پی زیبائی است
چونکه او زیباست» در افعال و ذات
هرچه آن زیبای مطلق آفرید
چونکه زیبائی عیان در ظاهر است
در مظاهر ، دل توقف می‌کند
لیک در باطن ندارد جستجو
جلوه‌ای زیباتر از ایثار جان
زین سبب در کربلای پر شهید
گرچه یوسف از همه خوش‌روتر است
روح یوسف، باغ زیبای حیاست
حکمت‌‌آرا و عدالت پیشه است
نظم و ترکیب و تناسب در جهان
این جهان در اوج زیبائی به پاست
در پرستشگاه فطرت، روح ما
بوده هر آئینه از روز الست
گرچه باغ حق پر از صُنع نت
بین یوسفهای حق، تا یوم دین
عشق، دین فطری آئینه‌هاست

 

 

کرده زیبائی‌شناسی، کار دل
دین هر دل فطرتاً شیدائی است
نیست زشتی در جهان کائنات
شد همه در اوج زیبائی پدید
دل برای کشف و جذبش ماهر است
عشقبازی ، بی‌تکلف می‌کند
تا بیابد برترین صنع نکو
نیست در گار روح عاشقان
روح زینب، غیر زیبائی ندید
سیرتش از صورتش نیکوتر است
قلب یوسف، گلشن صبر و رضاست
گلشن زیبائی‌اش ، اندیشه است
گشته در زیبائی یوسف عیان
آفرینش ، یوسفستان خداست
می‌پرستد روح زیبای خدا
در گلستان خدا، زیباپرست
برترین زیبائی او ، دین اوست
یوسف زهرا بُود زیباترین
انعکاس نور حق در سینه‌هاست

 

والسلام

زرقان فارس - محمد حسین صادقی غلام


هوالجمیل

 

نه هر دل کاشف اسرار اسرا» ست
نه هر کس محرم راز فاوحا» ست

نه هر عقلی کند این راه را طی
نه هر دانش به این مقصد برد پی

نه هرکس در مقام لی مع الله»
به خلوتخانهٔ وحدت برد راه

نه هر کو بر فراز منبر آید
سلونی» گفتن از وی در خور آید

سلونی » گفتن از ذاتیست در خور
که شهر علم احمد را بود در

چو گردد شه نهانی خلوت آرای
نه هرکس را در آن خلوت بود جای

چو صحبت با حبیب افتد نهانی
نه هرکس راست راز همزبانی

چو راه گنج خاصان را نمایند
نه بر هرکس که آید در گشایند

چو احمد را تجلی رهنمون شد
نه هر کس را بود روشن که چون شد

کس از یک نور باید با محمد
که روشن گرددش اسرار سرمد

بود نقش نبی نقش نگینش
سراید لوکشف» نطق یقینش

جهان را طی کند چندی و چونی
کلاهش را طراز آید سلونی »

به تاج انما» گردد سرافراز
بدین افسر شود از جمله ممتاز

بر اورنگ خلافت جا دهندش
کنند از انما» رایت بلندش

ملک بر خوان او باشد مگس ران
بود چرخش بجای سبزی خوان

جهان مهمانسرا، او میهمانش
طفیل آفرینش گرد خوانش

علی عالی‌الشان مقصد کل
به ذیلش جمله را دست توسل

جبین آرای شاهان خاک راهش
حریم قدس روز بارگاهش

ولایش عروةالوثقی» جهان را
بدو نازش زمین و آسمان را

ز پیشانیش نور وادی طور
جبین و روی او نور علی نور»

دو انگشتش در خیبر چنان کند
که پشت دست حیرت آسمان کند

سرانگشت ار سوی بالا فشاندی
حصار آسمان را در نشاندی

یقین او ز گرد ظن و شک پاک
گمانش برتر از اوهام و ادراک

رکاب دلدل او طوقی از نور
که گردن را بدان زیور دهد حور

دو نوک تیغ او پرکار داری
ز خطش دور ایمان را حصاری

دو لمعه نوک تیغ او ز یک نور
دوبینان را ازو چشم دوبین کور

شد آن تیغ دو سر کو داشت در مشت
برای چشم شرک و شک دو انگشت

سر تیغش به حفظ گنج اسلام
دهانی اژدهایی لشکر آشام

چو لای نفی نوک ذوالفقارش
به گیتی نفی کفر و شرک کارش

سر شمشیر او در صفدری داد
زلای لافتی الاعلی » یاد

کلامش نایب وحی الاهی
گواه این سخن مه تا به ماهی

لغت فهم زبان هر سخن سنج
طلسم آرای راز نقد هر گنج

وجودش زاولین دم تا به آخر
مبرا از کبایر و ز صغایر

تعالی اله زهی ذات مطهر
که آمد نفس او نفس پیمبر

دو نهر فیض از یک قم جود
دو شاخ رحمت از یک اصل موجود

به عینه همچو یک نور و دو دیده
که آن را چشم کوته بین دو دیده

دویی در اسم اما یک مسما
دوبین عاری ز فکر آن معما

پس این شاهد که بودند از دویی دور
که احمد خواند با خویشش ز یک نور

گر این یک نور بر رخ پرده بستی
جهان جاوید در ظلمت نشستی

نخستین نخل باغ ذوالجلالی
بدو خرم ریاض لایزالی

ز اصل و فرع او عالم پدیدار
یکی گل شد یکی برگ و یکی بار

ورای آفرینش مایهٔ او
نموده هر چه جزوی سایهٔ او

کمال عقل تا اینجا برد پی
سخن کاینجا رسانیدم کنم طی


وحشی


به لوح جسم‌که یکسر نفس خطوط حک استش
دل انتخاب نمودم به نقطه‌ای‌که شک استش

به آرمیدگی طبع بیدماغ بنازم
که بوی یوسف اگر پیرهن درّد خسک استش

در آن مکان‌که غبارم به یادکوی تو بالد
سماک با همه رفعت فروتر از سمک استش

از این بساط گرفتم عیار فطرت یاران
سری‌ که شد تهی از مغز گردش فلک استش

به ابر و رعد خروشم حقی است‌کاین مژه ی تر
اگر به ناله نباشد به‌ گریه مشترک استش

به تیغ‌ کینه صف عجز ما به هم نتوان زد
که همچو موج زگردن شکستگی‌ کمک استش

نگاه بهره ز روشندلی نبرد وگرنه
سیاهی دو جهان از چراغ مردمک استش

به حرمت رمضان‌ کوش اگر ز اهل یقینی
همین مه است‌ که آدم طبیعت ملک استش

چنین‌که خلق به نور عیان معامله دارد
حساب جوهر خورشید و چشم شب‌پرک استش

ز خوان دهر مکن آرزوی لذت دیگر
همانقدرکه به زخم دلی رسد نمک استش

اگر به فقرکنند امتحان همت بیدل
سواد سایهٔ دیوار نیستی محک استش


بیدل دهلوی


ؼاؾ ازیا گهرٍ اقالو ٔ آئیٍ پیایثؽ
سٺیٔڈ ثٍ ٍُډىیځبن إالڇ، ٙبځَىان ٍإشٕه ډپشت ٽَثال
سب یػًى اٴبوٓاڇ اُ ک٢َر ىایٍ ځَاٴشڈ
ؿًن اٴىب ٙی َٖشٓ ډه ىٍ ثٺبْ ٭ٚیٴ ٔبٍان
ىڃ ثَٔیڇ اُ ػُبن ی َٕ وُبىڇ ىٍ ٽٴ هًى
سب وُبىڇ دب ثٍ ػم٬ ٭بٙٺبن ٙبٌ هًثبن
ثَُ دٕیا ٽَىن آن ٽٚشّ ٝیدبٌٍ دٕپَ
ؿًن ډٕبن ٹشچڂٍ آن ٽٚشّ ثٓ َٕ ثیٔیڇ
وًکٍځَ ځٚشڈ ؿً ثَ اڇاڅجىٕه َٕٙدَیٍ
ٍٕڈ أظبٍ ی یاٴب ، ډَُ ی ٝوٴب ی ٍاىډَىْ
سب وُبىڇ هبٻ ثَ َٕ، اُ ٱڈ ځًْٕٖ اٽجَ
ًیة ځَىٔیڇ ؿً ٙم٬ ی ًٕهشڈ ډه ىٍ ىڃ ٙت
ىٍ ٽالٓ ٭ٚٺجبُْ ٍاٴشڈ ی ىٍٓ ُٙبىر
ىٍٓ ٔبٍْ ٽَىن ىٔه هیا ی آڃ ٭شَر
سب ٽٍ ُوؼَٕ ػوٴب ثَ ځَىن ٕؼبى ىٔیڇ
ػمچّ اٍٽبن ٭بڅڈ ٍا هَاة ی ُاٍ ىٔیڇ
سب ٙىٕیڇ ه٦جّ ُٔىت ډٕبن َُٙ ٽًاٴٍ
ٍاُ اکٕب ٽَىن ی اٝالف ىٔه ډٞ٦وٴٓ ٍا
سب ٽٍ ځَىٔیڇ ٱالڇ ی هبٻ ځٚشڈ دبْ ځچجه*
ډَُ ایالى ٭چٓ ثب َٕٙ اُ ډبىٍ ځَاٴشڈ
ٕبٱَ ٭مَ اثی اُ ٕبٹٓ ٽًطَ ځَاٴشڈ
سب دٕبڇ »َڄ ډٮٕه اُ َٕیٍ ثٓ َٕ ځَاٴشڈ
ىٍ ثٲڄ ، ٍئٔبْ ٝیَب وًځڄ دَدَ ځَاٴشڈ
ډه ٽمټ اُ ُٔىت ی دَٕاَه ډبىٍ ځَاٴشڈ
ٔبى آٱًٗ ثشًڃ ی ىیٗ دٕٲمجَ ځَاٴشڈ
ىٍٓ آُاىْ ډه اُ ٭جبٓ وبڇ آیٍ ځَاٴشڈ
اُ ٭چمیاٍ ٙؼب٫ٙ بٌ ثٓ څٚپَ ځَاٴشڈ
سبع آُاىْ ُ ثبث٘ ٙباٴ٬ ډلَٚ ځَاٴشڈ
سب َٕاٯ اُ کچیٴ ٭٦ٚبن ٭چٓ اٝٲَ ځَاٴشڈ
اُ ځڄ ثبٯ کٖه، آن الڅّ اکمَ ځَاٴشڈ
اُ کجٕت ی ډٖچڈ ی اُ ٭ًن ی اُ ػٮوٴَ ځَاٴشڈ
ػمچڂٓ ٱمُبْ ٭بڅڈ ٍا ثٍ ٍیْ َٕ ځَاٴشڈ
ىٍ هَاثٍ سب َٕاٯ اُ ډًْ ثٓ ډٮؼَ ځَاٴشڈ
ٔبى آَىڀ ٝیاْ اٴبسق هٕجَ ځَاٴشڈ
ٔبى ، اُ ځوٴشبٍ ثٕه کىؼَ ی هىؼَ ځَاٴشڈ
٭٦ َځچُبْ کَٔڈ ثبٯ دٕٲمجَ ځَاٴشڈ
ایڅٕه َٕیىٌاڇ ىٍ ډى٦ٺٍ ػىڂٓ ػىًة ىٍ سبثٖشبن 1365
* ىٕشز ومٍٕٓی ٽٍ ثـٕىٓ ځچٓ ُ ٙبم - ثبٍْ ثٍ دبْ ځچجه أٚبن ځٕبٌ ثبٗ ، ثٕشٓ اُ ٱِڅٓ ډىًٖة ثٍ کباٴ٨ ثب 
ډ٦چ٬ : اْ ىڃ ٱالڇ ٙبٌ ػُبن ثبٗ ی ٙبٌ ثبٗ.


السلام علیک یا اهل بیت النبوه (ع)
آرامگاه ابدی مرد خدا، مرحوم کربلایی کرامت حسینی فرزند مرحوم زکی
این علمدار، دلش خیمه عاشقها بود
ویلچرش هیئت سیار شقایقها بود
او به دنیای دنی جز به دمی وصل نبود
دَم او نیز بجز ذکر اباالفضل نبود
گشت معلول به حکم ازلی از حرکت
لیک ، با اذن خدا، بارش فیض و برکت
رفت تا با شهدا ، باز رفاقت بکند
تا ز ما نزد خداوند شفاعت بکند.
. بقیه و اصل شعر در

http://zarghan.blog.ir/post/98


هوالجمیل

شعر و عرفان
رادیو فرهنگ
شاعر و عارف بزرگ قرن نهم 
عبدالرحمن جامی 
به روایت استاد دکتر پرویز عباسی داکانی
45 دقیقه
شامل قرائت شعر و بررسی وحدت وجود
در هفت اورنگ
یکی از بهترین و ماندگارترین آثار ادبی و عرفانی ایران

 


این اثر با صدای دوست و سرور گرامی ، شاعر گرانقدر دکتر پرویز عباسی داکانی 
تهیه و تدوین شده و توسط رادیو فرهنگ ارائه شده است
سالهاست این قطعه ادبی را با بهانه های مختلف مخصوصاٌ مناجات بارها گوش گرفته ام و هربار لذتی جدیدتر از آن برده ام 
یک شاهکار بدون تاریخ مصرف برای تمام سنین و سنن و زمانها و مکانها
اگر دنبال آرمش و تفرج در بهشت زیبا و جاودانی ادبیات عرفانی ایران هستید این اثر را دانلود کنید
و در هر فرصتی به آن گوش جان بسپارید
البته بهتر است هفت اورنگ جامی را نیز بخوانید
یا علی

دانلود صلواتی - جامی به روایت دکتر عباسی داکانی
حجم: 11.5 مگابایت
 


هوالجمیل

شعر و عرفان
رادیو فرهنگ
شاعر و عارف بزرگ قرن نهم 
عبدالرحمن جامی 
به روایت استاد دکتر پرویز عباسی داکانی
45 دقیقه
شامل قرائت شعر و بررسی وحدت وجود
در هفت اورنگ
یکی از بهترین و ماندگارترین آثار ادبی و عرفانی ایران

 


این اثر با صدای سرور گرامی ، شاعر گرانقدر دکتر پرویز عباسی داکانی 
تهیه و تدوین شده و توسط رادیو فرهنگ ارائه شده است
سالهاست این قطعه ادبی را با بهانه های مختلف مخصوصاٌ مناجات بارها گوش گرفته ام و هربار لذتی جدیدتر از آن برده ام 
یک شاهکار بدون تاریخ مصرف برای تمام سنین و سنن و زمانها و مکانها
اگر دنبال آرمش و تفرج در بهشت زیبا و جاودانی ادبیات عرفانی ایران هستید این اثر را دانلود کنید
و در هر فرصتی به آن گوش جان بسپارید
البته بهتر است هفت اورنگ جامی را نیز بخوانید
یا علی

دانلود صلواتی - جامی به روایت دکتر عباسی داکانی
حجم: 11.5 مگابایت
 


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایتة علی ابن ابی طالب و اولاده المعصومین صلواة الله علیهم اجمعین.

*
با سلام و عرض ادب و تبریک غدیر


مثنوی : روح پیغام غدیر
شیعه ، همسو با مرام اولیا
عشق می‌ورزد به کل انبیا
عشق ورزیدن به کل کائنات
شیعه را سرلوحه باشد در حیات
هست احمد برترین مخلوق حق
اشرف و کامل‌ترین مخلوق حق
عشق بر احمد، طریق انبیاست
چونکه او معشوق و محبوب خداست
هرکسی بر حضرت حق، عاشق است
عاشق او نیز ذات خالق است
برترین عاشق به حق چون مصطفاست
مصطفی هم برترین یار خداست
چون حبیب است و بُود محبوب حق
عشق بر احمد، بُود مطلوب حق
*

کیست احمد؟ جمع زهرا و علی
ذات حق در چارده نور جلی
شیعه با اسماء پاک اولیا
عشقباری می‌نماید با خدا
هیچ دین و مذهبی در روزگار
نیست مثل شیعه، غرق عشق یار
شیعه می‌میرد برای اولیا
می‌نماید جان فدای اولیا
می‌رود قربان نام اهلبیت
می‌شود از جان غلام اهلبیت
*

شیعه اهل سنت پیغمبر است
سنت احمد، ولای حیدر است
گر ندارد مسلمی این را قبول
فارغ است از دین و آئین رسول
*

گر نبودی خطبۀ ناب غدیر
باز، بودی مرتضی مولا و میر
گفت: هرکس من به او هستم ولّی»
بعد من مولای او باشد علی
این ولّی» دارد دو معنا در شعار
هم امیر و جانشین هم دوستدار
مرتضی در هر دو معنا مقتداست
هم امیر‌المؤمنین هم عشق ماست
آنچه باشد روح پیغام غدیر
نیست تنها انتخاب آن امیر
بلکه باشد نعمت تکمیل دین
منت خاص خدا بر مسلمین
والسلام
محمد حسین صادقی – زرقان فارس

دانلود کتابهای صلواتی انتشارات هدهد

هوالجمیل / با سلام و عرض ادب و خیر مقدم / نظرات شریفتان را دیده در راهیم

دانلود ۱۸ کتاب صلواتی در همین سایت

دانلود 

17 کتاب صلواتی هدهد  در سایت کتابراه

وبلاگ قبلی انتشارات هدهد، + 

وبلاگ امام زادگان عشق، شهدای زرقان

وبلاگ کوثریه ، شعر، + 

وبلاگ شاهزاده قاسم زرقان ،

والسلام - محمد حسین صادقی - مدیر انتشارات هدهد

hodhodzar@gmail.com + 09176112253

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها